محل تبلیغات شما

وقتی تلویزیون صحنه بردن صدام حسین به پای چوبه دار را نشانداد، علیرغم همه کینه های فروخفته ای که از او بخاطر جنایاتش داشتم، دلم بدجوری بهحالش سوخت. طنابی بر دور گردن داشت که بیش از حد مورد نیاز ضخیم بود. اصلا نفهمیدمچه ضرورتی به آن طناب به آن کلفتی وجود داشت. قطره اشکی بر چشمهایم جاری شد و باخودم فکر کردم: او میتوانست مرد خوبی باشد، با ملتش مهربانی کند، با مخالفینش سرمیز مذاکره بنشیند. میتوانست پنجره ها را باز کند تا هوای تازه ای روح ملت خستهعراق را نوازش دهد. ولی نکرد. ای کاش. ای کاش، مادرش هرگز او را نزاده بود!در هنگام مجازات، آدمها هر چه زورگوتر و قویتر بوده باشند، قابل ترحم تر هستند.

سخن گفتن و زندگی کردن

من، گودرز، 25 سال دارم! نوشته: گودرز صادقی

مجموعه داستانک های زنان ویرانگر - داستانک 1: یک زن، پنج مرد، پنج سکه بهار آزادی

ای ,میتوانست ,صدام ,حسین ,های ,تازه ,به آن ,صدام حسین ,ملت خسته ,خسته عراق ,روح ملت

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Meagan's style ثبت شرکت، ثبت برند ritosogos مدیریت خانواده استان کرمان اقتصاد اسلامی Francis's info Melissa's life :. خورشید موعود .: diogenena Batterie Pc Portables