محل تبلیغات شما

سال 80 که رئیس دانشگاه ارومیه شدم تنها 38سال داشتم. برای من جالب بود که در رای گیری وزارت علوم از اعضای هیات علمی آندانشگاه من بالاترین رای را آوردم و آقای دکتر معین، وزیر وقت علوم، حکم ریاست رابه نام من صادر کرد. برای من اما هیچ چیز تغییر نکرده بود. من یک دانشیار 38 سالهدانشگاه بودم، مثل همه اساتید و کارمندان دیگر. برایم قابل قبول نبود که یکاستاد 60 ساله به صرف اینکه من رئیس دانشگاه هستم راه را برای من باز کند و درورود به دفتر و ساختمانی توقع داشته باشد که من جلوتر از او و دیگران حرکت کنم.ریاست یک موقعیت اعتباری بود، به کاغذی بند بود و همان کس که با یک امضا مرا به آنکار گمارده بود میتوانست با برگه دیگری به ریاست من خاتمه بدهد. تنها چیزی کهغیرقابل تغییر بود فاصله سنی آدمها بود. یک همکار 60 ساله همیشه از من 22 سالبزرگتر بود و اگر من میشدم 50 ساله، او میشد 72 ساله! هر ارباب رجوعی که وارداتاقم میشد به پایش بلند میشدم. فرقی نداشت که استاندار باشد یا یک کارمند جزء.یک مرد 55 ساله برایم کسی بود که 17 سال از من بزرگتر بود. من این گونه تربیت شدهبودم: به بزرگتر از خودت سلام بده. و البته من فراتر رفته بودم: به کوچکتر ازخودم هم سلام میدادم.

سخن گفتن و زندگی کردن

من، گودرز، 25 سال دارم! نوشته: گودرز صادقی

مجموعه داستانک های زنان ویرانگر - داستانک 1: یک زن، پنج مرد، پنج سکه بهار آزادی

یک ,سال ,ساله ,دانشگاه ,بزرگتر ,ریاست ,برای من ,بود که ,از من ,60 ساله ,بود من

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رامین قربانی برام خرید ساعت مچی | طرح 2014 Ruth's page فروشگاه ساعت زنانه مد روز کانون فرهنگی شهید احمد مهویدی مسجد امام جواد (ع) شهرستان گناباد خرید ممبر کانال تلگرام (ایرانی و فیک) anriphopa jiportajef Engineering Jeff's page