محل تبلیغات شما

مجموعه داستانک های ن ویرانگر - داستانک 1: یک زن، پنج مرد، پنج سکه بهار آزادی

نوشته: گودرز صادقی

توجه: در قالب این داستانک ها، قصد دارم قصههایی واقعی از ن هم وطن ستمگری را که زندگی ها را متلاشی کرده اند بیان کنم.حمایت از ن یک اقدام روشنفکرانه و مترقی است ولی احساس میکنم گاهی حمایت ازمردها نیز یک وظیفه است. در دوران شکوفایی فمینیسم، حمایت از مردها خود شجاعتمیخواهد چرا که حرکتی بر خلاف دگم ها و تابوهای رایج است. ولی من این کار رامیکنم!

ماجرا: ماهها بود ندیده بودمش و از این که بابی مسئولیتی کارهای پایان نامه اش را رها کرده و مرا که استاد راهنمایش بودم بیخبر گذاشته بود شدیدا از او دلگیر بودم. پسر خوبی بود و این بی مبالاتی از او بعیدبه نظر میرسید. وقتی که دیدمش لحظاتی طول کشید تا او را به جا بیاورم. تا حدودیشکسته و کمی لاغرتر شده بود و شور و شوق سابق را نداشت.

طبیعتا اولین سوالم این بود که کجا بودی؟ چراخبری از تو نبود؟ کار پایان نامه ات را چرا رها کردی؟. که بغض امانش نداد و بامعذرتخواهی اتفاقی را که برایش افتاده بود توضیح داد. گفت که با دختر مورد علاقهاش (که میدانستم قبلا عقد کرده بود) عروسی کرده و تنها یک هفته پس از عروسی درحالی که ظاهرا هیچ مشکل خاصی نداشته اند و در همان ابتدای زندگی عروس خانم مهریهاش را مطالبه کرده است. پسر با تعجب از همسرش پرسیده: مشکل خاصی هست؟ مگر میخواهیاز من جدا بشوی؟ ما که دعوایی با هم نداریم! هنوز یک هفته نیست که به خانهمشترکمان آمده ایم!

عروس خانم رو به همسرش کرده و گفته بود: مگرقرار است مشکلی وجود داشته باشد؟ من و تو با عشق و علاقه ازدواج کرده ایم ولیمهریه حق زن است و عندالمطالبه! من نیاز دارم که مهریه ام را بگیرم و برای آیندهام برنامه ریزی کنم! بهرحال، از داماد اصرار و از عروس انکار. و بعد دادگاه وشکایت و به اجرا گذاشتن مهریه و.

داماد در همان ماه های اول پس از عروسیبازداشت میشود و مدتی را در زندان میگذراند و اعسار میدهد و نهایتا قرار میشودمهریه همسرش را به صورت اقساطی (ماهی یک سکه) به او بدهد. در آن زمان سکه ارزانتربود (زیر یک میلیون تومان). جالب اینکه پس از اینکه مهریه تقسیط میشود عروس خانمابراز تمایل میکند که به زندگی مشترک ادامه بدهد! و البته داماد زخم خورده و دلشکسته به او میگوید که حاضر نیست با زن پول پرست و ستمگر و بی ملاحظه ای مثل او درزیر یک سقف نفس بکشد و طلاقش را میدهد و از شر او رها میشود.

به دانشجو گفتم: با ماهی یک سکه میخواهد چکاربکند؟ تو یک جوان مستعد هستی و میدانم که آینده درخشانی داری. گفت: استاد! این زنیکه من میشناسم در طول چند سال آتی سه چهار مرد دیگر را هم مثل من تور میکند و طلاقشرا میگیرد. اگر از 5 مرد ماهانه 5 سکه بگیرد آینده اش تامین است دیگر!

گفتم: من واقعا نمیدانم داستانشما از چه قرار بوده ولی این که یک زن در همان هفته اول زندگی مشترک این رفتار رابکند طبیعی نیست. اولا شکر کن که از دست چنین آدمی رها شده ای و دوم این که آیندهاز آن توست، تا حالا کسی از پول خودفروشی به جایی نرسیده و او هم نخواهد رسید.تمام

سخن گفتن و زندگی کردن

من، گودرز، 25 سال دارم! نوشته: گودرز صادقی

مجموعه داستانک های زنان ویرانگر - داستانک 1: یک زن، پنج مرد، پنج سکه بهار آزادی

یک ,کرده ,سکه ,مهریه ,داستانک ,رها ,و از ,این که ,در همان ,عروس خانم ,حمایت از ,ن ویرانگر داستانک

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

gandlowniawil Emily's life thankdicourdei betcheckresnu petsnextridgce Gustavo's life Amanda's style cespaddredic سرگرمی Christopher's collection